سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اینهم چند تا عکس و چند بیت شعر قشنگ -
  •   اینهم چند تا عکس و چند بیت شعر قشنگ
  •  

    خواهم ایدل محو دیدارت جلوه گاه روی دلدارت کنم

    واله آن ماه رخسارت کنم بسته ی آن زلف طرارت کنم

    در بلدی عشق دلدارت کنم؟؟....

    تا شوی آواره ی شهر و دیار تا شوی بیگانه از خویش و تبار

    بگسلی زنجیر عقل و اختیار سر بصحرا نهی دیوانه وار

    پای بند طرهی یارت کنم؟؟....

    دوش کز من گشت خالی جای من آمد آن یکتا بت رعنای من

    شدند بعد لای من االای من گفت کی در عاشقی رسوای من

    خواستم از هستی سبکبارت کنم؟؟...

    گر تو خواهی کز طریقت دم زنی پایباید بر سر عالم زنی

    نی که عالم از طمع بر هم زنی چون دم از آمیال دنیا کم زنی

    مورد الطاف بسیارت کنم

    ساعتی در خود نگر تا کیستی از کجایی و چه جائی چیستی

    در جهان بهر چه عمری زیستی جمع هستی را بزن بر نیستی

    از حسابت تا خبر دارت کنم؟؟....

    باز خواهم در بدر گردانمت از حقیقت با خبر گردانمت

    مطلقاز جنس شب گردانمت ثابت از دور دگر گردانمت

    پس در آن نقطه سیارت کنم؟؟.....

    گر تو خواهی بر امان الله رسی آن امان من بود در مفلسی

    باش مفلس در مقام بیکسی گر چه زری باز جو طبع مسی

    تا بجانها کیمیا کارت کنم؟؟...

    تا شوی تسلیم تو در امر پیر همچو صید مرده در چنگال شیر

    گردی از موت ارادی ناگریز گه ببالایت برم گاهی بزیر

    گا بی نان گاه بیمارت کنم؟؟....

    گاه بر دار فنا آویزمت گه بخاک و گه بخون آمیزمت

    گهبسر خاک مزلت ریزمت گاه در غربا محنت بیزمت

    تا از عمر خویش بیزارت کنم؟؟....

    تا نفس داری رسانم ای عجب هر نفس صد بار جانت را به لب

    هر زمان اندازمت در تاب و تب فارغت یکدم نسازم از تعب

    تا از خواب مرگ بیدارت کنم؟؟....

    گه حدیث از شر کنی گاهی ز خیر گه سخن از کعبه گوئی گه ز دیر

    گاه دل بر ذکر ببندی گه به سیر گیر نپردازی ز من یکدم به غیر

    واحد اندر ملک قهارت کنم؟؟....

    قصه ی کوته بنده شوی در کوی من تا بدل بینی چو موسی روی من

    زنده گردی چون مسیح از بوی من عاشقلنه چون کنی رو سوی من

    در مقام قرب احضارت کنم؟؟....

     

     

    به نام تو 

     

     

    زان باده پر کن ساغرم کز وی سحر میزند خورشید در میخانه اش هر صبح ساغر میزند !

    ای عشق از آن مشرق درآ . روشن کن این ظلمت سرا کاین شب جدا از تو مرا بردیده خنجر میزند !

    دست تو در دست منت . روی تو در روی منت افکند بر گردنت دستی که بر سر میزند !

    من میشناسم پنجه را این تک نواز آشنا عشق است هر چند این نوا با ساز دیگر میزند !

    یک جرعه زین می نوش کن وز های و هوی خاموش کن عشق است اینک گوش کن انگشت بر در میزند !

    ساقی بگو آن راز را آن باده ی افراز را شور است در اینگونه می . چندانکه در سر میزند!

    جان و تن بیگانه ام حال و دل پروانه ام از عشق و هجر وصل تو مرغان پر پر میزند !

    آتش سرا پا سینه ام صیقل دهد آئینه ام شوقرها گشتن ز خود اول به آخر میزند!

    یاد تو در دلها روان ذکر تو صدها کاروان عشق تو در پیرو جوان آتش به بهتر میزند !

    در قلب (مرجان)دیده ام غیر از تو کس نگزیده ام نبض دل شوریده ام تا روز محشر میزند !؟......

     

      

     

     

    نه دل مفتون دلبندی نه جان مدهوش دلخواهی

    نه بر مژگان من اشکی نه بر لبهای من پاهی

    نه جان بی نصیبم را پیلمی از دلارامی نه شام بی فروغم را نشانی از سحر گاهی

    نیابد محفلم گرمی نه از شمعی نه از جمعی

    ندارد خاطرم الفت نه با مهری . نه با مهری ؟...........

     



  • نویسنده: محمد(جمعه 85/8/12 ساعت 12:31 عصر)

  • نظرات دیگران ( ) ------------------ --------------


  •   لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • خط نوشته
    [عناوین آرشیوشده]
  •    RSS 

  •   خانه

  •   شناسنامه

  •   پست الکترونیک

  •  پارسی بلاگ



  • کل بازدید : 85316
    بازدید امروز : 47
    بازدید دیروز : 8
  •   مطالب بایگانی شده

  • شهریور86
    بهمن 85
    دی 85
    آذر 85
    آبان 85
    مهر 85
    شهریور 85
    مرداد 85
    پاییز 1386
    تابستان 1386

  •   درباره من

  • اینهم چند تا عکس و چند بیت شعر قشنگ -
    محمد

  •   لوگوی وبلاگ من

  • اینهم چند تا عکس و چند بیت شعر قشنگ -

  •   اشتراک در خبرنامه
  •  


  •  لینک دوستان من

  • .:: مـــــــحـمـــــد ::.

  •  لوگوی دوستان من



  •   اوقات شرعی
  • اوقات شرعی